-
خدایا کفر نمی گویم......
دوشنبه 25 مردادماه سال 1389 11:26
خدایا کفر نمی گویم پریشانم چه می خواهی تو از جانم ! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی خداوندا ! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیندازی و شب ، آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر می گویی ! نمی گویی ؟ خداوندا ! اگر در روز...
-
بمناسبت نیمه شعبان
چهارشنبه 6 مردادماه سال 1389 14:56
سخنى درباره نیمه شعبان بر گرفته از کتاب حضرت مهدى علیه السلام فروغ تابان ولایت شیخ حر عاملى رحمه اللّه از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود ((شبى که حضرت قائم (عج ) در آن متولد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولد نمى شود مگر اینکه مؤمن خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام...
-
قمر بنی هاشم.....
پنجشنبه 24 تیرماه سال 1389 13:08
در آستانت اى قمر بنى هاشم ! و اى افتخار عدنان ! تـو ـ اى سـردار آزادگـان و انـقـلابـیـون ـ در آسـمـان شـرافـت ، درخـشـیـدى و سَمبل قهرمانیها و مظهر فداکارى و جانبازى گشتى . حـکـومـت ددمـنـش امـوى را دیـدى کـه جـامـعـه را بـه طـرف تـبـاهـى و ویـرانـى کـامـل سـوق مى دهد، کرامتها را زیر پا مى گذارد، آزادیها را سلب مى...
-
عشق......
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 09:13
سبکباران خرامیدند و رفتند مرا بیچاره نامیدند و رفتند سواران لحظه ای تمکین نکردند ترحم بر من مسکین نکردند سواران از سر نعشم گذشتند فغان ها کردم اما بر نگشتند اسیر و زخمی و بی دست و پا من رفیقان این چه سودا بود بامن رفیقان رسم همدردی کجا رفت جوانمردان جوانمردی کجا رفت مرا این پشت مگذارید بی تاب گناهم چیست پایم بود در...
-
شهدا......
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 09:11
مجنون را با عقل میانه ای نیست... عشق همواره فراتر از عدل و عقل می نشیند، و اصلا عشاق می گویند که این جنون، عین عدل و عقل است. عاقلان می گویند: خداوند عادل است. عاشقان می گویند : عدل آن است که معشوق می کند. عاقلان چون گرفتار بلا شوند، گویند شکیبایی ورزیم که این نیز بگذرد... اما عاشقان، عاشق بلایند. درٌ حیات، در احتجاج...
-
کلمات.....
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 08:48
کلماتم را درون بطری خالی افکارم میچکانم، خلقت، هبوت، آدم، زمین،سرگردانی، جستجو ... کمی تکان میدهم، سرم مملو از اصل خلأ است و چشمانم خیره بر گذر عمر، گاه گم میشوم در اوج یک کلمه و گاه نمیفهمم که چه میگوید هجوم لشکریان کلمه در بطری خالی افکارم، مدتی است چرخ میخورم بر این گذر. حال چشمانم خیره بر انگشتان تا بلغزد بر...
-
خداوند....
دوشنبه 14 دیماه سال 1388 08:38
خداوند سایه انسان است.همان گونه که سایه حرکات بدن را تکرار می کند،خداوند حرکات روح را تکرار می کند. بدین شیوه،همواره رابطه ای میان آنچه می کنیم و آنچه در برابر دریافت می کنیم،وجود دارد.اگر سخاوتمند باشیم،سایه خداوند کارهایی را که در جهت سود هم نوع خود کرده ایم،تکرار می کند.اگر سنگدل باشیم،سنگدلی ما در طرح سرنوشت ما...
-
نیایش...
دوشنبه 7 دیماه سال 1388 09:02
هوالمحبوب الهی،ای بر پا از اراده ات آسمان ها، ای گسترده اننده زمین ها، ای خرم کننده بستان ها،ای نقاش گلشن ها، ای کامل کننده نقصان ها. الهی،ای آشکار کننده پنهان ها، ای آرایشگر گلستان ها،ای بوجود آورنده رنگ ها،ای چهره نگار صورت ها. یا خبیر الهی،ای بیرون کننده منکران از میدان ها،ای بخشنده جان ها. الهی،ای درمان کننده...
-
سلام به خدایی که خیلی دوستش میدارم....
شنبه 5 دیماه سال 1388 20:21
سلام به خدایم که خیلی دوستش میدارم خدایا نیازم را به تو هر لحظه احساس می کنم و من تنها تو را دارم که سر روی شانه هایت می گذارم و تو دستهای مهربانت را به روی سرم می کشی تا دردهایم فراموش شود و با من سخن می گویی تا گوشهایم بهترین آوای صدا را در طول عمر خود درک کنند هنگامی که خسته می شوم از این دنیای بی عدالتی تو به من...
-
شهید و شهادت ...
شنبه 5 دیماه سال 1388 12:22
مفهوم شهید در اندیشه شریعتی نوع فهم دکتر شریعتی از مفهوم عالی شهید، برداشتی خالص، عمیق و ناب از فرهنگ اصیل اسلامی است. وی در تعریف کلمه "شهید" میگوید: "شهید در لغت، به معنای حاضر، ناظر، به معنای گواه و گواهیدهنده و خبردهنده راستین و امین و هم چنین به معنی آگاه و نیز به معنی محسوس و مشهود ، کسی که همه...
-
نشانی خدا...
شنبه 5 دیماه سال 1388 12:18
یک نفر دنبال خدا میگشت، شنیده بود که خدا آن بالاهاست؛ پس هر شب از پله های آسمان بالا میرفت، ابرها را کنار میزد، چادر شب را می تکاند، ماه را بو میکرد و ستاره ها را زیرورو. او میگفت: خدا یه جایی همین جاهاست و دنبال تخت بزرگی می گشت به نام عرش، که کسی بر آن تکیه زده باشد. او همۀ آسمان را گشت، اما نه تختی بود و نه کسی، نه...
-
این سوی دشت...
شنبه 5 دیماه سال 1388 12:15
پروردگارا ! به عزت و جلالت سوگند، اگر از درم برانی، این آستانه را ترک نخواهم کرد و دست از تملقت برنخواهم داشت چرا که وجود و کرمت را بسیار دیده ام! حتی اگر مرا در غل و زنجیر افکنی و رحمتت را از من دریغ نمایی و آن گاه فرمان دهی به آتشم دراندازند و میان من و بندگانت جدایی افکنی، هر گز از تو قطع امید نخواهم کرد! این سوی...
-
اعجاز عددی حضرت مسیح در قرآن....
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 14:01
اعجاز عددی و ریاضی کلمه مسیح در قرآن: کلمة ( عیسى ) درقرآن (25) مرتبه ،( ابن ) 35 مرتبه وکلمة ( مریم ) 34 مرتبه تکرار شده است، اگر این اعداد را کنار هم بنویسیم: عیسى ابن مریم 25 35 34 عدد 25 35 34 بدست می آید که بر 7 بخشپذیر است: 25 35 34 = 7 × 49075 تعداد حروف کلمه ( عیسى ) 4 وکلمة ( ابن ) 3 وکلمة ( مریم ) 4 می باشد:...
-
حسینی شدن.....
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 13:57
گفتم : دلم میخاد حسینی باشم ، باید چیکار کنم؟ گفت : راه داره گفتم : چه راهی ؟؟؟... اشک ریختن ؟ سینه زدن ؟ زنجیر زدن ؟ زیارت عاشورا خوندن ؟ هیئت رفتن ؟ سیاه پوشیدن ؟ یا .... گفت : همه اینا هست ولی .... گفتم : ولی چی ؟ گفت : اگه بدونی حسین واسه چی شهید شد اونوقت میفهمی چطوری حسینی بشی گفتم : خب ..... گفت : حق گفتم : فقط...
-
سوتک....
پنجشنبه 3 دیماه سال 1388 13:50
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد، گلویم سوتکی باشد،بدست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم و چموش خویش را بر گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد، بدین سان بشکند در من، سکوت مرگبارم را............
-
غم غرور شادی عشق ...
سهشنبه 10 آذرماه سال 1388 08:51
در جزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند: شادی.غم.غرور.عشق روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردند اما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند چون او عاشق جزیره بود.وقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت که با قایقی با شکوه جزیره را ترک می کرد کمک...
-
رفته بودم....
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 13:20
رفته بودم تا دلی افسون کنم وحشت شب را ز دل بیرون کنم رفته بودم در دیار و شهرعشق آسمان این دلم مه گون کنم در گلستان صفا بخش وجود این دل تفدیده را گلگون کنم در زلالین چشمه هاى زندگى این تن خشکیده را کارون کنم باسیاهین چشم حورى مشربان این دل غمدیده را مفتون کنم رفته بودم زیر چتر ماه عشق اخترى در آسمان افزون کنم رفته بودم...
-
کیستی تو؟
پنجشنبه 14 آبانماه سال 1388 13:18
نزدیک میشوی به من فرسنگها در من فرو میروی در من خانه میکنی در من حضور میابی لحظه به لحظه هرجا و هر کجا توی انگشتهایم جاری میشوی سطر به سطر خاطراتم را می نگاری روی لبم مینشینی خنده میشوی، حرف می شوی دلم که می گیرد از چشمهایم میباری کیستی ؟ کیستی تو؟ کیستی تو که این همه در من بی تابی سزاوار حرفهای عاشقانه ای کیستی تو که...
-
مزرع سبز فلک دیدم و بس نیرنگش....
پنجشنبه 2 مهرماه سال 1388 10:40
به که باید دل بست؟ به که شاید دل بست؟ سینه ها جای محبت، همه از کینه پر است . هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را ـ گرم، پاسخ گوید نیست یک تن که در این راه غم آلوده عمر ـ قدمی، راه محبت پوید *** خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست همه گلچین گل امروزند ـ در نگاه من و تو حسرت بی فردائیست . *** به که باید دل بست ؟ به که شاید دل...
-
دکتر شریعتی ...
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1388 11:41
پروردگارم،مهربان من از دوزخ این بهشت ، رهایی ام بخش! در این جاده هر درختی مرا قامت دشنامی است و هر زمزمه بانگ عزایی و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ... در هراس دم می زنم در بی قراری زندگی می کنم و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است من در این بهشت، هم چون در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم. تو قلب بیگانه را می...
-
خدایا...
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1388 10:59
خداوندا صدایم را می شنوی ؟ صدای این بنده کوچکت که امروز مهمان توست . گفتی بیا آمدم و اکنون به امید کرمت پشت در خانه ات ایستاده ام خداوندا ...صدایم را میشنوی؟ پنجره ی اتاقت را لحظه ای بگشای ببین که چگونه از سر ناتوانی التماست میکنم چگونه مشتاق دیدارت هستم چگونه سر در گریبان تنهایی فرو برده ام بار الهی... هر صبح با...
-
دل انسان...
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1388 10:52
آتش جهنم یک یک اعضای بدن انسان رامی سوزاند اما هرکاری که میکند یک قسمت را نمی تواند بسوزاند ندا میرسد: ((ای آتش تلاش مکن تو نمی توانی این قسمت را بسوزانی )) آتش می پرسد بارالهی چرا نمی توانم ؟ ندا میرسد که: ((آخراین دل بنده من است )) آتش میگوید: حالاچرا نمیتوانم بسوزانمش ؟ باری تعالی میفرماید: ((آخر این جایگاه من...
-
شیطان جنس کهنه می فروشد...
چهارشنبه 25 شهریورماه سال 1388 10:41
شیطان می خواست که خود را با عصر جدید تطبیق بدهد، تصمیم گرفت وسوسههای قدیمی و در انبار ماندهاش را به حراج بگذارد . در روزنامهای آگهی داد و تمام روز، مشتری ها را در دفتر کارش پذیرفت . حراج جالبی بود: سنگهایی برای لغزش در تقوا، آینههایی که آدم را مهم جلوه میداد، عینکهایی که دیگران را بیاهمیت نشان میداد. روی...
-
شیمی و زندگی .....
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 11:58
من از چرخش الکترون ها به دور هسته آموختم که کل جهان به دور مرکز هستی می چرخد و از حرکت پیوسته ذرات چه ارتعاشی چه انتقالی یا دورانی که ثبات و سکون در آفرینش راه ندارد و پیوسته در مسیر تغییر و تحول و تکامل هستیم. از شیمی آموختم که هر چه فاصله ما از مرکز افرینش وخالق هستی بیشتر باشد ما و نیستی ما آسانتر خواهد بود...
-
رویا....
شنبه 21 شهریورماه سال 1388 11:42
دیشب رؤیایی داشتم: خواب دیدم بر روی شنها راه میروم با خودِ خداوند و بر روی پردۀ شب تمام زندگیم را، مانند فیلمی دیدم ! همانطور که به گذشتهام نگاه میکردم دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد ! یکی مال من و دیگری از آنِ خداوند ! راه ادامه یافت تا تمام روزهای تخصیصیافته خاتمه یافت . آنگاه ایستادم و به عقب نگاه کردم ؛ در بعضی...
-
بخوان......
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 11:04
به نام آنکه منتظر بازگشت بندگانش است. و خداوند خطاب به حضرت داوود ع فرمود :"اگر آنان که از من روی برتافتند ، می دانستند که چقدر مشتاق دیدارشان هستم ، هر آینه از شوق جان می سپردند" رمضان است ماه نزول قرآن قرآنی که ریشه اش " قرأ " است و آغازش با " اقراء " و معنیش " بخوان " بخوان...
-
امانت خدا.....
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 11:01
امانت خدا بر زمین مانده بود.آدمیان می گذشتند بی هیچ باری بر شانه هایشان. خدا پیامبری فرستاد تا به یادشان بیاورد قول نخستین و بیعت اولین را. پیامبر گفت ای آدمیان ... ای آدمیان این امانت از آن شماست. بر دوشش کشید. این همان است که زمین و آسمان را توان بر دوش کشیدنش نیست. پس به یاد آورید انسان را و دشواری اش را. اما کسی...
-
شکر و سپاس ....
دوشنبه 16 شهریورماه سال 1388 10:53
شکر و سپاس و منت و عزت خدای را پروردگار خلق و خداوند کبریا دادار غیب دان و نگهدار آسمان رزاق بنده پرور و خلاق رهنما اقرار می کند دو جهان بر یگانگیش یکتا و پشت عالمیان بر درش دو تا گوهر ز سنگ خاره کند، لعل از صدف فرزند آدم از گِل و برگ گُل از گیا سبحان من یمیت و یحیی و لااله الا هو الذی خَلَقَ الارض و السما باری، ز...
-
عجب صبری خدا دارد
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 14:05
عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . همان یک لحظه اول ، که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان ، جهان را با همه زیبایی و زشتی ، برروی یکدیگر ، ویرانه میکردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم . که در همسایه صدها گرسنه ، چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم ، نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ،بر لب پیمانه میکردم...
-
دوست....
شنبه 14 شهریورماه سال 1388 13:55
جوانی گفت، با ما از «دوستی» سخن بگو: و او در پاسخ گفت: دوست تو نیاز های برآورده ی توست. کشت زاری است که در آن با مهر تخم می کاری و با سپاس از آن حاصل بر می داری. سفره ی نان تو و آتش اجاق توست. زیرا که گرسنه به سراغ او می روی و نزد او آرام و صفا می جویی. هنگامی که او خیال خود را با تو در میان می گذارد، از اندیشیدن «نه»...